تاریخ انتشار: ۰۰:۰۱ - ۱۶ دی ۱۴۰۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
رویداد۲۴ سریال صد سال تنهایی را بررسی می‌کند:

آیا می‌توان از شاهکار گابریل گارسیا مارکز سریال ساخت؟ | نتفلیکس چگونه توانست رمان صد سال تنهایی را به تصویر بکشد؟

مارکز تا زمان مرگش (سال ۲۰۱۴) هرگز با اقتباس سینمایی از صد سال تنهایی موافقت نکرد. او معتقد بود صد سال تنهایی نمی‌تواند به یک اثر سینمایی شایسته و استاندارد تبدیل شود.

سریال صد سال تنهایی

«و آنگاه فهمیدند که خوزه آرکادیو بوئندیا آنطور که خانواده‌اش می‌گفتند دیوانه نبود، بلکه تنها کسی بود که به اندازه کافی هوشیار بود تا این حقیقت را درک کند که زمان نیز تلو تلو می‌خورد و دچار حادثه می‌شود و بنابراین می‌تواند تکه تکه شود و پاره‌ای جاودانه را در اتاقی باقی بگذارد.»

گابریل گارسیا مارکز، صد سال تنهایی

رویداد ۲۴ | علیرضا نجفی: آن دسته از آثار ادبی که «غیرقابل‌اقتباس» نامیده شده‌اند انواع مختلفی دارند: از شاهکار‌های مدرنیستی مانند «اولیس» نوشته جیمز جویس که در آن یک روز از زندگی استیون ددالوس در بیش از هفتصد صفحه روایت می‌شود و هر فصل با سبک روایی متفاوتی نوشته شده است و یکایک صفحات کتاب مشحون از انواع بازی‌های زبانی و ارجاعات متعدد ادبی هستند؛ تا شاهکاری همچون «خانم دالووی» نوشته ویرجینیا وولف که در آن درون‌نگری کاراکتر اصلی محور روایت کل اثر قرار گرفته و بداعت و پیچیدگی خاصی به رمان بخشیده است. البته از هردوی این آثار اقتباس سینمایی وجود دارد، اما ناشناخته‌ماندن آنها خود گویای غیرقابل اقتباس بودنشان این دو رمان است.

اما «صد سال تنهایی» مارکز از سنخ آثاری همچون اولیس و خانم دالووی نیست و، با وجود نوآوری‌های متعددی که در عالم ادبیات داشته است، نه نخبه‌گراست و نه دشوارخوان است. این کتاب به زبانی ساده و با نثری نسبتا سرراست نوشته شده، عمیقا قصه‌گو و خیال‌پرداز است. از این حیث می‌توان شاهکار مارکز را به کلاسیک‌های داستانگوی قرن نوزدهم شبیه دانست تا آثار آوانگارد مدرنیست‌های قرن بیستم. اما این نباید ما را گول بزند و خیال کنیم که قصه‌گویی و نقاط عطف جذاب رمان صد سال تنهایی آن را از دستهٔ «غیرقابل اقتباس‌ها» خارج می‌کند. پیچیدگی جهانی که مارکز خلق کرده، تعادلی و همنشینی کم‌نظیری که میان واقعت و خیال برقرار ساخته، و لایه‌های متعدد معنایی و استعاره‌ها و تمثیل‌هایی که در نثر او نهفته است، اقتباس از این اثر را بسیار دشوار می‌کند.

خود مارکز تا زمان مرگش (سال ۲۰۱۴) هرگز با اقتباس سینمایی از صد سال تنهایی موافقت نکرد. او معتقد بود صد سال تنهایی نمی‌تواند به یک اثر سینمایی شایسته و استاندارد تبدیل شود. مارکز که شخصا شیفته‌ی سینما بود و فیلم‌نامه‌های متعددی در طول زندگی حرفه‌ای خود نوشت، بار‌ها اعلام کرده بود که صد سال تنهایی «برخلاف ذات سینما نوشته شده است»، و به همین دلیل تمام پیشنهاداتی که برای خرید حق اقتباس این رمان ارائه شد را رد می‌کرد. او باور داشت که وسعت و پیچیدگی این رمان تنها زمانی می‌تواند در سینما به درستی ترسیم شود که در قالبی ۱۰۰ ساعته یا حتی در طی ۱۰۰ سال پخش شود! 


بیشتر بخوانید: معرفی بهترین نامزدهای سریال گلدن گلوب ۲۰۲۵؛ از «اسب‌های آرام» تا «بازی مرکب»


اما اقتباس ۱۶ قسمتی نتفلیکس از شاهکار مارکز، بدون اینکه صد ساعت باشد یا در طی صد سال پخش شود، اثری مسحورکننده است که به کتاب هم تا جای ممکن وفادار مانده است. این سریال که به درخواست خانوادهٔ مارکز در کلمبیا فیلم‌برداری شده و به زبان اسپانیایی روایت می‌شود، نقد‌های بسیار مثبتی از منتقدان دریافت کرده است، اما برخی از طرفداران دوآتشه کتاب نیز، عمدتا در آمریکای لاتین، تصمیم گرفته‌اند آن را تحریم کنند. البته این وفاداری و تعصب شدید قابل درک است؛ در زبان اسپانیایی تنها کتابی که بیشتر از آثار مارکز فروش داشته، کتاب مقدس است و در واقع محبوبیت صد سال تنهایی حتی از دن کیشوت سروانتس، این والاترین و مهمترین شاهکار ادبی زبان اسپانیایی، بیشتر است.

نقاط مثبت سریال

اقتباس‌هایی که از آثار بزرگ ادبی صورت می‌گیرند اغلب تحت تاثیر محدودیت‌های ساختاری سینما و زبان تصاویر هستند و این محدودیت‌ها دشواری‌های بسیاری را بر سر راه سازندگان آثار اقتباسی قرار می‌دهند. دشواری‌هایی مانند انتخاب بازیگرانی که قرار است در نقش شخصیت‌هایی ظاهر شوند که میلیون‌ها نفر از خوانندگان پیشاپیش تصویری از آن را در ذهن خود پرورانده‌اند؛ و همچنین دشواری در پایبندی دقیق به ساختار روایی و توصیفات ادبی. موفق‌ترین اقتباس‌ها به‌جای تلاش برای غلبه بر این محدودیت‌ها، آن را پذیرفته و تلاش خود را مصروف بازآفرینی حال و هوا و احساساتی که کتاب در خواننده خود ایجاد کرده می‌کنند. برای مثال فیلمی که از یک رمان علمی-تخیلی اقتباس شده، می‌تواند مفاهیم پیچیده علمی را با جلوه‌های بصری نشان دهد (مانند ادیسه فضایی استنلی کوبریک)، یا اقتباسی که از یک درام عاشقانه صورت گرفته، می‌تواند با کلوزآپ‌ها عمیق -مانند آنچه در آثار برگمان و یا ملویل می‌بینیم- احساسات رمانتیک را به مخاطب القا کند. همچنین اقتباسی که از یک حماسه تاریخی صورت گرفته، می‌تواند روایت‌های هیجان‌انگیز را به صحنه‌هایی باشکوه سینمایی تبدیل کند؛ بنابراین حتی عجیب‌ترین داستان‌ها نیز می‌توانند در این مدیوم کار کنند، به شرطی که تاثیر احساسی اثر اصلی را «بازسازی» کنند.

اقتباس نتفلیکس از رمان صد سال تنهایی از این جهت موفق است، زیرا همان حس کشف و شگفتی‌ای را که در کتاب مارکز وجود دارد برای مخاطب می‌سازد. طراحی صحنه با پرداختن دقیق به جزئیات، ماکوندو را به مکانی بدل ساخته که همه چیز در آن هم واقعی و هم خیالی به نظر برسد. بازیگران در صحنه‌های عظیم قدم می‌زنند و اغلب سرگردان به نظر می‌رسند؛ گاهی در‌ها خود به خود باز و بسته می‌شوند؛ گاهی قطعاتی از صحنه به‌گونه‌ای عجیب حرکت می‌کنند و گویی دستی نامرئی آنها را جا به جا می‌کند. تماشای سریال صد سال تنهایی مانند غرق شدن در رویایی شگفت‌انگیز و اسرارآمیز است. چنین وصفی کاملا درخور این اثر است، زیرا همانطور که مارکز می‌گوید، «ماکوندو خود یک رویاست.»

آنچه در این اقتباس بیش از همه چیز چشمگیر است، نحوه بازنمایی بصری سبک «رئالیسم جادویی» مارکز است. مارکز معتقد بود که سوررئالیسم به ذات زندگی مردم آمریکای لاتین گره خورده است، فرهنگی مملو از استعاره و اسطوره. بسیاری از سکانس‌های سریال بازتاب همین ایده هستند. سکانس‌هایی که تلاش کرده‌اند تا مهارت مارکز در پیوند دادن زندگی عادی روزمره به امور خارق‌العاده و اسرارآمیز و تبدیل کردن اتفاقات ساده زندگی به افسانه‌های ماندگار را بازآفرینی کنند؛ و زمانی که روایت کتاب بیش از حد تمثیلی و استعاری می‌شود و تصویر یارای نمایش آن را ندراد، سریال دست با استفاده از روایت صوتی داستانش را جلو می‌برد. همچنین تراژدی و کمدی توامانی که در کتاب وجود دارد، تا حدی معقولی به سریال نیز منتقل شده است. نثر شاعرانه‌ی مارکز در بسیاری از نما‌ها به زبان تصویر ترجمه شده و رویت‌پذیر می‌شود.

فقدان بزرگ سریال

با وجود موفقیت نسبی سازندگان سریال، تفاوت‌هایی که ادبیات با سینما دارد لاجرم منجر به ایجاد محدودیت‌ها و اشکالاتی شده است. عناصر خاص رمان مارکز، عناصری مانند رویاها، اشباح، پرواز کردن آدم‌ها، باران‌های بی‌پایان و شخصیت‌هایی مانند جادوگران، در قالب نثر منحصر به فرد او کاملا روایت‌پذیر هستند و جذابیت خاصی به اثر می‌دهند. اما باید اذعان کرد در روایت سینمایی، از جادو و اثرگذاری آنها تا حد زیادی کاسته می‌شود. 

اما بزرگترین ناکامی سریال، و مهمترین تفاوتی که میان کتاب و اقتباس تصویری آن وجود دارد، این است که در مجموعه نتفلیکس داستان به‌طور خطی روایت می‌شود ولی همانطور که در در معرفی مضامین اصلی کتاب گفته شد، روایت مارکز دایره‌وار و مبتنی بر تکرار است و درواقع مسئله تکرار و زمان دایره‌ای، قلب روایی و اساس خلاقیت ادبی صد سال تنهایی را تشکیل می‌دهد. این تصمیم بنا بر ضرورت‌های دراماتیک قابل‌درک است، اما از جادوی ماکوندو، که در آن هر لحظه می‌تواند به نقطه‌ای دیگر از خط زمان پرش کند، می‌کاهد؛ و ما می‌دانیم که ماکوندو بدون جادو بدل به توهمی ملال‌آور می‌شود.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: سریال
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۱ - ۱۴۰۳/۱۰/۱۶
0
0
چرند ترین داستانی که خوندم همین صد سال تنهایی بود ! از هر کسی هم که این کتاب رو خونده پرسیدم که شما از این کتاب چی فهمیدی ؟ جواب دادن ، هیچ !
شاید این کتاب برای ما ایرانی ها قابل درک نیست یا برای فهمش مثلا باید phd فلسفه داشت !
الان هم این خبر که حتی یه فیلم هم نمیشه ازش ساخت . اینقدر بی سر و ته هست . اصلا آدمی که همنشین فیدل کاسترو کمونیست باشه و عاشق چه گوارا ، چطور میتونه انسانیت رو درک کنه ؟ نهایتا یه بولتن حزبی نوشته برای اعضا حزب کمونیست کوبا !
اصلا برای ما ایرانی مرغ همسایه ، غاز هست !
نظرات شما